دانلود رمان و ان یکاد اثر ریحانه کیامری بدون سانسور
دانلود رمان ژولیت و رومئو به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
دانلود رمان و ان یکاد اثر ریحانه کیامری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
دختری مذهبی با خانواده ای مساحمه کار به نام الهه سادات که چهل روز بعد از فوت نامزد صیغه ای اش متوجه بارداری اش می شود، کسی را باور نمی کند که جنینش حلال است و تهمت فسق و فجور میخورد، اما با حضور یک ناجی، الهه سادات از پرتگاه خودکشی و سقط جنین عقب می کشد و آن شخص کسی نیست جز مهندس سهراب همایونفر، کسی که اللهه سادات را زن داداش خطاب می کند و …
خلاصه رمان و ان یکاد
مجید جعبهی دستمال کاغذی را برداشت و به طرف خواهرش پرت کرد . _برو چاییتو بریز وروره جادو! سهراب در تایید حرف رفیقش برآمد . _راست میگه دیگه برو، لازم نکرده انقدر از محسنات داداشت واسهش بگی . انقدر بگو تا پشیمون شه از دعوت کردنمون . _نه بابا این چه حرفیه میزنید اتفاقا من خوشحالم میشم اینجا رو خونه خودتون بدونید . سهراب شانه بالا انداخت . _اوکی، خلاصه از ما گفتن بود . مجید به شانه اش کوبید . _داداش همین الان آتش بس اعلام کردیما، بذار دو دقیقه ازش بگذره بعد شروع کن . و رو به دینا کرد .
_حساب تو هم باشه وقتی رفتیم خونه، خواهر مهربونم. دینا دهان خند پوکری زد و گفت : _نه دیگه خطرناک شد . فقط وقتایی خواهر مهربونت میشم که نقشه ی شومی تو سرت باشه . من برم چای بریزم . الهه خواست دنبالش برود که دینا مانع شد . _ای بابا گفتم میرم میریزم دیگه، تو میای چی کار؟ نترس چای ریختن بلدم . _آخه من معذبم…
مهمونی به هر حال، بار اوله میای_نه معذب نباش، بنشین از تماشای ماجراه ای پت و مت لذت ببر . و به محض نیم خیز شدن مجید به سرعت نشیمن را ترک کرد. الهه که فضا را سنگین دید، سکوت را شکست . _چرا ملینا خانمو نیاوردین؟ منتظر ایشون هم بودم . سهراب باز به قادهان جدی اش برگشت . _لطف داری . _خودشون دوست نداشتن بیان؟
_نه، نگفتم بهش . _چرا آخه؟ میاومدن خوشحال میشدم . _دیگه نیومدنش بهتر بود . _چی بگم والا… هرطور خودتون صالح میدونید. مجید خطاب به سهراب گفت: _اگه ازم بپرسن تنها کار عاقلانه و خوبی که تو توی کل عمرت انجام دادی چیه؛ بدون شک امشبو براشون تعریف میکنم. _خب حالا توام، باز شروع نکن. _باشه دادا، من تسلیم!…