دانلود رمان ژیکال از سحر مرادی بصورت pdf
دانلود رمان ژیکال از سحر مرادی بصورت رایگان به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در www.20novel.com
دانلود رمان ژیکال نوشته سحر مرادی
دانلود رمان جذاب ایرانی ژیکال با لینک دانلود مستقیم هم اکنون بصورت رایگان در بیست رمان
خلاصه رمان ژیکال نوشته سحر مرادی
ببخشم! چی رو؟ دستهایم را در هوا پرت کردم و از درد انگشتم نفسم بند رفت.
-اون دنیا جواب قلبمو چی بدم؟ جواب پنج سال اسیر شدنش رو… جواب چشمهامو چی بدم… شبهای که خیره بودن به سقف یا از اشک خیس بودن. به پاهایم کوبیدم و صدایم بالاتر رفت.
-مگه کم برام دوئیدن؟ کم ازشون کار کشیدم؟ دست سالمم روی شانهی مخالفم نشست و بیتاب شده لب زدم:
-خم شدن زیر بارِ عشقی که ازش فقط براشون یه کوله بار خاطره ی نحس کنار گذاشتم… نفس گرفتم… لبم را گزیدم تا صدایم کمتر بلرزد و ناله کردم.
-همه اینا به کنار میلاد… جواب کمر شکستم و پیش غمِ و درد جهانم و چی بدم؟ تکلیف شرمندگیم پیش مامان محبوبه و خجالتم پیش نشاط چی میشه پس؟
-آروم باش ژیکال… لطفن.
-حالا که کسی اینجا نیست… بذار خودمو خالی کنم میلاد… بذار بگم دارم برای چندمین بار مرگ رو تجربه میکنم.
نفس نفس زدم و سرم درد گرفت. حس کردم چیزی در معدهام جوشید و بالا آمد. دستم روی دهنم نشست و میلاد برافروخته نزدیکم شد.چکار میکنی با خودت؟ اشتباه کردم پرسیدم… ببخشید. بازویم را فشرد و من جان کندم تا لبخند بزم به صورت نگرانش، از بس که جان نداشتم.
-تو این دنیا یکی با سلاح آدم میکشه… یکی با حرفش… هر دوش مُردنه ولی دردش یکی نیست… زجرش یه اندازه نیست… انصاف نیست. دندانهایم را با حرص روی لبم فشردم و نالیدم.
-هامین با تصمیمش در حق من خوبی نکرد… باور منو کُشت… آدمها بدون باورشون دیگه آدم نمیشن میلاد.با نوک کفشم روی آتش خاک ریختم و قبل رفتنم به سمت ماشین گفتم:
-من دیگه هیچ وقت اون آدم گذشته نمیشم… نمیشه که بشم… نقطهی پایان ما خیلی وقته که گذاشته شده و تمام. سوار ماشین شدم و میلاد را با شنیدههایش تنها گذاشتم. او هم نیاز به زمان داشت وقتی بالهای پرواز من برای پریدنهایم بود. من بدون میلاد حتمن یک جایی از این مسیر به ته دره پرت میشدم. خوب بود که خدا همهی درهایش را به رویم نبسته بود …