دانلود رمان آریانا از فهیمه رحیمی

codnightsadmin دانلود رمان, دانلود رمان اجتماعی, دانلود رمان ایرانی, دانلود رمان عاشقانه ,

دانلود رمان آریانا از فهیمه رحیمی pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان آریانا از فهیمه رحیمی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

شب بود و همه اهل خانه پس از خوردن شام هر یک به کار خود مشغول بودند. پدر پای تلویزیون نشسته بود و داشت به صحبت های گوینده که از بازگشایی مدارس و آغاز سال تحصیلی گفتگو می کرد گوش می داد و خواهر و برادر کوچکترم داشتند با ذوق کیف و لوازم درون آن را بین خود تقسیم می کردند و صدای مشاجره اشان که بر سر انتخاب خط کش بود به گوش می رسید. خواهر بزرگم بچه خود را با شیشه شیر می داد و مادر در کمد چوبی را باز کرده بود و از میان تلی از لباس آن ها را که مربوط به من بود کنار می گذاشت و زیر لب حرف هایی میزد که می دانستم…

خلاصه رمان آریانا

وقتی مادربزرگ اعلام کرد که بچه ها کافی است و روی همین بیت شعر کار کنید، صدای کشیده شدن قلمها روی کاغذ به پایان رسید و تعجب کردم که چرا دیگر این آهنگ به گوشم ناخوشایند نیامده بود. آخرین افرادی که از کلاس بیرون می رفتند بهادر و هاتف بودند و شنیدم که مادربزرگ آنها را مخاطب قرار داد و گفت: _ بچه ها چند لحظه صبر کنید. هنگامی که آنها ایستادند مادربزرگ سراغ کیفش رفت و لحظه ای بعد جعبه باریک آهنی که می دانستم جا قلمی پدربزرگ است را به طرف هاتف گرفت و گفت: این هدیه همسرم به توست به مناسبت بازگشتت به کلاس. جرقه ای که از چشم هاتف بیرون جهید

را هر دو دیدیم و هاتف با گشودن آن و نگاه به درون آن گفت: _ استاد مرا شرمنده کردند و نمی دانم چگونه قدردانی کنم. مادربزرگ گفت: برای من و همسرم عشق تو به هنر خطاطی کافی است و هر دو از این که شنیدیم می خواهی ادامه بدهی آنقدر خوشحالم که این قلمها بدون استفاده نماندند. هاتف یکبار دیگر تشکر کرد و هنگامی که برای خداحافظی به من نگریست گفت: _ استاد، افراد مبتدی چون من، به استادانی چون شما نیاز دارند و حال که خداوند چنین موهبتی را به شما عرضه کرده بر شماست که آن را نهان نکرده و به مشتاقان بیاموزید. امیدوارم در جلسه دیگر هم شما را زیارت کنم!

من مثل آدم های منگ و لال فقط نگاه کردم و شاهد بیرون رفتن آن ها بودم، حتی به خداحافظی شان هم پاسخ نداده بودم. به هنگام بازگشت مادربزرگ گفت: عشق دارویی است که وقتی با روح آمیخته گردد معجونی می شود که هر درد بی درمانی را مداوا می کند. وقتی به خانه رسیدیم و پدربزرگ به استقبالمان آمد اولین سؤالی که پرسید این بود: مکتب چطور بود، آیا خوشت آمد؟ منظور من بودم، به پدربزرگ گفتم: آنجا مکتب نیست بلکه دانشگاه است و مادر بزرگ استاد آن است. نوزده دانشجوی پر استعداد هم دارد که یکی بهتر از دیگری هستند چقدر از کارتان خوشم آمد پدربزرگ که قلم های خودتان را…

دانلود رمان آریانا از فهیمه رحیمی pdf رایگان بدون سانسور

شاید دوست داشته باشید:

دانلود رمان شکارگر (جلد اول مجموعه منظومه تاریک) از پرتو فرهمند

دانلود رمان شکارگر (جلد اول مجموعه منظومه تاریک) از پرتو فرهمند pdf رایگان بدون سانسور دانلود رمان شکارگر (جلد اول […]

دانلود رمان پانتومیم از مرجان فریدی

دانلود رمان پانتومیم از مرجان فریدی pdf بدون سانسور دانلود رمان پانتومیم از مرجان فریدی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، […]

دانلود رمان فراسوی خیال چشمانت از میسنا.میم

دانلود رمان فراسوی خیال چشمانت از میسنا.میم بدون دستکاری و سانسور دانلود رمان فراسوی خیال چشمانت از میسنا.میم با فرمت‌های […]