دانلود رمان طوفان قلبم از صاد_الف بدون دستکاری و سانسور
دانلود رمان طوفان قلبم از صاد_الف با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
موضوع رمان :
جانا دختری که مقصر مرگ مادرش را پدربزرگ افسانه ای میبیند به گونه ای که تیشه به ریشه خانواده اش زده اما در این میان مردی از جنس طوفان حامی قلب یخ زده او شده طوفانی که برای جانا اسراری را افشا میکند که ستون خاندان پدری اورا به لرزه در می آورد آیا باید دید در انتها جانان با سرنوشتی نا معلوم پذیرای طوفان زندگی اش هست یا نه…
خلاصه رمان طوفان قلبم
نفس عمیقی کشیدم و به شومینه ی روبه روی تخت خیره شدم و باز هم خاطراتم با مامان یلدا برام زنده شد. اینقدر توی خاطرات غرق شده بودم که با صدای در متوجه گونه های خیسم شدم، با پشت دستم گونه ام رو پاک کردم. متتظر به در نگاه کردم که باز شد و عمه کمند با عشوه وارد اتاق شد. نگاهش رو به بیرون از اتاق داد و با به داخل اتاق اشاره کرد: -بفرماید آقای دکتر. نگاهم رو از عمه گرفتم و به چهارچوب در دادم، بعد از چند ثانیه دکتر وارد اتاق شد، سرش رو بالا آورد و نگاه مهربونی بهم انداخت، لبخندی زد و کنارم روی تخت نشست: -خوب خانم کوچولو دراز بکش ببینم.
نگاه سردم رو بهش انداختم، یکی نفهمه فکر میکنه بچه پنج ساله رو میخواد معاینه کنه، با لجبازی عقب کشیدم و بهش نگاه کردم، سرش رو توی کیفش کرده بود وانگار دنبال چیزی میگشت: من حالم خوبه، نیازی به معاینه ندارم شما هم بهتره خودتون رو خسته نکنید و همین راهی که اومدید رو برگردین. نگاهش رو از داخل کیف بیرون کشید و به چشم هام داد: اولا این وظیفه ی منه و چیزی که خودم انتخاب کردم پس خستگی نداره، دوما اگر همین الان بلند بشی با سر میخوری زمین پس ادعا نکن حالت خوبه جوجه. با لبخند دستش رو بالا آورد، خواست با انگشت اشارش ضربه ای به بینیم بزنه که مچ
دستش رو گرفتم و با همون لحن سرد و خشکم بی حوصله غریدم: -دُکی؟ گوش داری؟ دستش رو از داخل دستم بیرون کشید و با دستش گوشش رو نشون داد: -اینو میگی؟ _آره همون رو میگم! اسمش گوشه، هر حرفی که من بزنم رو با اون میشنوی. فکر کنم داری، چون حرف های الان و قبلم رو هم میشنوی و شنیدی دوباره لبخند زد: -آره شنیدم. با دستم به در اشاره کردم: -خوبه،پس بفرمایید. نگاهم رو به پدر که تازه وارد اتاق شده بود و به دیوار تکیه داده بود دادم، بغضم رو قورت دادم و نگاه ناراحتم رو به دکتر دادم، دکتر شروع به گرفتن فشارم کرد و بعد از اون وسایلش رو داخل کیفش گذاشت…