دانلود رمان دریچه از هانیه وطن خواه pdf بدون سانسور
دانلود رمان دریچه از هانیه وطن خواه با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
موضوع رمان :
داستان درباره زندگی محیاست. دختری که در گذشته همراه با ماهور پسرداییش مرتکب خطایی جبران ناپذیر میشن که در این بین ماهور مجازات میشه با از دست دادن عشقش. حالا بعد از سال ها این دو میخوان جدای از نگاه سنگینی که همیشه گریبان گیرشون بوده زندگیشون رو بسازن…
خلاصه رمان دریچه
مراسم عروسی که فرداشب قرار بود در این تالار برگزار شود وسواس بیشتری را نیاز داشت. آنقدر که رامین بی خیال هم، به جوش و خروش افتاده بود. زبان تند و تیز و رک گوی عروس خانم ما را حسابی به هل و ولا انداخته بود که نکند چیزی کم و کسر باشد و این خانم بیاید با آن اخلاق به قول رامین چیز مرغیش آبرو و حیثیت چندین و چند سالمان را خدشه دار کند. این مراسم بار مضاعفِ اعصاب خردی این چند روز گذشته بود. چند روزی که دائم فشار خون شمسی جان را مورد نوسان قرار می داد و طغیان های محمدجادخان را مثل یک سریال آبکی ادامه دار می کرد.
در این چند روز روانم کمی به هم ریخته بود. مهراوه و ماهان که خود را راحت کنار کشیده بودند و سعی کرده بودند استثنایی برای عادت هر روز آمدن به خانه ما قائل شوند. مهربان هم که می آمد و کمی می ماند و بعد ناراحتی و غصه خوردن مامان برای شمسی جان را که می دید، زود می رفت. دلم گرفته بود. بعد از آن بیماری سخت حالا که می شد خوش گذراند این بند و بساط را داشتیم. تا بوده و بوده همین بوده است. این دو خانواده به هم وصل بوده اند. در شادی ها و غصه ها هم محکم تر. حالا این بحران داشت دیگر زیادی شورش در می آمد.
چشم های خسته ام را کمی ماساژ دادم و خواستم از تالاری که برق می زد از تمیزی، بیرون بروم که صدای جر و بحث دو نفر نگاهم را به سمت راهروی پشتی تالار انداخت. قدمی سمت راهرو برداشتم. صدای دو مرد از آن فاصله آشنا بود. نزدیک تر که شدم بیشتر به وخامت اوضاع پی بردم. این هم یکی دیگر از بحران ها. همیشه این مرد برای خانواده مایه دردرسر بوده است. از پیچ راهرو گذشتم و به آن دو که شاخ و شانه برای هم می کشیدند، نگاهی انداختم. صدای درسر انداخته برادر سما که دقیق یادم نیست اسمش صادق بود یا صالح کمی مضطربم می کرد…